333 روزه گی
نميدانم، تو را به اندازه نفسم دوست دارم، يا نفسم را به اندازه تو!؟ نميدانم، چون تو را دوست دارم نفس ميكشم ، يا نفس ميكشم كه تو را دوست بدارم!؟ نميدانم، زندگيم تكرار دوست داشتن توست، يا تكرار دوست داشتن تو زندگيم!؟ تنها ميدانم: كه دوست داشتنت لحظه لحظه ي زندگيم را ميسازد، و عشقت ذره ذره وجودم را! ٣٣٣ روز است كه خورشيد خانه ما از پس نگاه تو طلوع كرده و شبها ماه با يستن چشمهاي تو چشمهايش را بسته... 333 روز است كه من به يك من ديگر بدل شده ام، و تغييراتم آنقدر شگرف است كه تصورش هم ممكن نيست... 333 روز است كه تو روي زمين نفس ميكشي و دو تا فرشته روي شانه هايت به...
نویسنده :
مامانی یه وقتاییم بابایی
13:26