ديانا، دنياي مامان وبابا، ديانا، دنياي مامان وبابا، ، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

ديانا بامزه شيطون

دیانا و نذری

خیلی دوست داشتم ١٧ آبان باهم بریم مجمع شیرخوارگان، آخه تو دقیقا ٦ ماهه شده بودی ولی روز قبلش واکسن ٦ ماهگیتو زده بودی و یه کم تب داشتی. باهمدیگر پای تلویزیون نی نی ها رو دیدیم و مثل اونا دستامونو به نشانه پیمان با امام حسین و یاراش بلند کردیم. راستی از همون روز بود که تو دیگه مستقل و بدو ن کمک میتونستی بنشینی دختر گلم...     دیانا کنار نذریهایی که خاله جون پای نخل میده ...
23 آبان 1392

جشن به دنيا اومدنت

اولش قرار بود همزمان با تولد خودم 2 خرداد كه فرداش ولادت حضرت علي هم بود، واست جشن بگيريم،  ولي به خاطر مريضی خيلي بد دختر خالت همه برنامه ها و دعوتها كنسل شد. خدارو شكر اون حالش خوب شد و روز مبعث حضرت رسول يه جشن باحال واست گرفتيم. اون روز خيلي دختر گلي بود ساكت و آروم. انگار ميدونستي بايد اين روز رو با مامان همكاري كني، ديگه همچين روزي رو تجربه نكردم كه تو 6 ساعت پشت سرهم خواب باشي.  عزيزم به دل نگيري ماماني تو رو با همه شيطونيات، گريه هات، بهونه هات، لجبازيهات و... ميخواد و دوستت داره   اينم عكس روز جشنت             ...
10 آبان 1392

صندلي بادي

براي اولين بار كه رو صندلي بادي نشستي اصلا خوشت نيومد و ميخواستي فرار كني ولي الان خيلي دوستش داري شايد واسه اينه كه با كوبيدن پاهات بهش انرژيتو خالي ميكني مثل وقتايي كه تو تختت ميخوابونمت سريع شروع ميكني به پا كوبيدن رو تشكش و داد زدن، به قول بابايي شعر خوندن. بابا ميگه در آينده كه دخترمو ببرم پارك بازي، فكر كنم فقط جامپينگ بازي بكنه... اينم عكست رو صندلي كه عصباني هستي:     ماماني واسه چي داد ميزني ني ني دوست داري عزيزم؟؟؟   اگه گفتي كدومشون دياناست؟؟؟             بازي دالي موشه با پوشكهات دالي ديانا........ ...
12 مهر 1392

ديانا و روزنامه

عاشق كتاب و روزنامه اي عزيزم.  اوايل كتاب دستت نميدادم ولي بعدا يه جا خوندم كه وقتي واسه ني ني خوشگلاتون كتاب بخونين و اونام تمايل به گرفتن كتاب و حتي بردن اونا به سمت دهنشون بكنند در رشد استعداد و هوششون تاثير داره، بهت ميدم ولي مواظبم اونا رو نخوري عزيزم. نگران نباش باهاشون بازي كن ماماني مراقبته فدات.     ...
5 مهر 1392

هدیه روز دختر

سلام به همه مامانها و ني ني هاي ناز نازيشون. امروز 16 شهريوره روز دختره و من تصميم گرفتم با ثبت خاطرات نفسم تو ني ني وبلاگ يه هديه قشنگ و ماندني بهش تقديم كنم. البته امروز 4 ماهش تموم شده. مي خواستم اسم دخترم ريشه فارسي داشته باشه ولي يه روز اسم ديانا رو تو كتاب انتخاب اسم ديدم خيلي از تلفظ و معني اش خوشم اومد . ريشه اش يونانيه به معني الهه ماه وجنگل و در فرهنگ اوستائي به معني نيكي بخش ،نيكوئي دهنده و پاك و منزه است. واقعا تو پاك و منزهي ماماني،  اينو وقتي دارم بهت شير ميدم از تو چشمات كه بهم لبخند ميزنه ميفهمم. دوستت دارم نفسم، عشقم...   اين عكس گلم توي دومین هفته زندگيش كه روي ظرف هاي قند و قاووتش ز...
16 شهريور 1392