آقا علي عباس...
گاهی دلت از سن و سالت می گیرد میخواهی کودک باشی کودک به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد و آسوده اشک می ریزد بزرگ که باشی باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی ... سلام عزيز دلم امسالم مث پارسال عيد قربان رفتيم مرقد آقا علي عباس. پارسال بغل مامان و بابا بودي و گوش به فرمان ما، هرجا ميرفتيم تو رو با خودمون ميبرديم ولي امسال ما تسليم خواسته هاي تو بوديم هر جا ميرفتي و ميدويدي بايد دنبالت مي اومديم. براي هزارمين بار ميگم ديدن بزرگ شدنت و بيشتر فهميدنت لذت بخشترين لحظه هاي زندگيمونه... دياناي نازنينم ميدوني خدا چرا تو رو به ما...
نویسنده :
مامانی یه وقتاییم بابایی
17:03