ديانا، دنياي مامان وبابا، ديانا، دنياي مامان وبابا، ، تا این لحظه: 11 سال و 8 روز سن داره

ديانا بامزه شيطون

ادامه دياناي اين روزا...

1393/7/3 11:41
207 بازدید
اشتراک گذاری

 

بعضی وقــت ها ...
 
 
تنها چیزی که آدم تو زندگیش میخواد
 
برای زنـــــــده بودن
 
برای نفس کشیدن
 
برای عشق ورزیدن
 
برای خوابیــــــــــدن

 

برای بیـــــدار شدن
فقــــــط
یه بهــــــــونه است
و
 
 

 

" تــــــــــ♥ــــــــو "

 

 

 

قشـــــــنگ ترین بهـــــــونه من

 

برای زندگی هستی ديانا دختر نازم ♥

 

 

 

عزيز مامان پريروز ديگه نذاشتي نوشتن ازت رو ادامه بدم نور قرمز موس تو رو تحريك ميكنه كه مدام ازمون بكشي و خودت حركتش بدي...

 

اين روزا ميشه قشنگ حس استقلال طلبي رو تو تموم كارهات ديد، غذا خوردنت، لباس پوشيدن، كارهاي خونه مثل وقتي مامان جارو ميكنه يا دستمال ميكشه مياي جلو و ازش ميگيري،‌اميدوارم وقتي بزرگ شدي همينطور به مامان كمك كني....

 

 

 

جديدا وقتي ميخوام بخوابونمت ميگم چشاتو ببند و لالا كن و تو محكم چشاتو فشار ميدي و ميبندي و گاهي با لبخند يه كوچولو باز ميكني تا عكس العمل منو ببيني. خوشم مياد ازاين شيطنتت...

 

تا تو اتاق، دستشويي و حمام يا هر جاي ديگه وارد ميشيم اول درب رو پشت سرت ميبندي حالا اگه اونجا گرمم باشه كه ماماني عصبانی

 

وقتي واست غذا ميارم اول پشت دستت رو ميزني به ظرفش و ميگي جيززز  بعد هم شروع ميكني به فوت كردنش، البه فوت رو به همه چيز ميكني حتي وقتي خيار ميخوريش فوتش ميكني....

 

چند روزيه وقتي دست يا پات به جايي ميخوره و دردت مياد، مياي جلو و نشون ميدي و تامرهم بوس ما روش زده نشه آروم نميشي... دختر ملوس ما...

 

وقتي تو كاري موفق نشي نهايت عصبانيتت يه اه بلند و پرتاب كردن اون چيزيه كه دستته...

 

 ما كه ميخنديم تو هم الكي با ما خنده هاي بلند ميكني...

 

اينكه آهنگ مذهبي رو با شاد تشخيص ميدي واسمون خيلي جالبه آخه تا يه آآآآ  از يه آهنگ مذهبي رو ميشنوي شروع ميكني به سينه زدن، با اينكه هنوز يه جمله نگفته متوجه ميشي. آفرين دختر باهوشم

 

ديروز كتاب محمد دستت بود عكس امام اولش بود بهت گفتم اين آقاست. سريع بلد شدي حالا به كلماتي كه بلدي آقا و آبي هم اضافه شده عزيزم...

پسندها (1)

نظرات (0)