ديانا، دنياي مامان وبابا، ديانا، دنياي مامان وبابا، ، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

ديانا بامزه شيطون

بای بای پوشک...

1394/5/18 16:54
310 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازنین مامان

قربونت برم یه کم صبر کن کلی عکس جدید دارم که باید واست بزارم تو سایتت. ببخش مامان رو که تنبل شده اخه روزای سختی رو با هم طی کردیم .

مخصوصا پروسه از شیر گرفتنت که خیلی هم واسه من و هم واسه خودت مشکل بود.عزیز دلم الان سه ماه میگذره ولی هنوزم فراموش نکردی هر روز لباس منو بالا میزنی و میم رو نازی میکنی آخرشم میگی وای دهنم تلخ شد و سریع میری آب میخوری .

آخه بهت گفتم اوخ شده بوده آمپول زدم تلخه نخوریا. ببوسمد مامانی دخمل گلم.

ماه تیر یه سفر رفتیم شمال وای خیلی بهت خوش گذشت از اون روز همش از من و باباییی میپرسی که بازم میریم دریا آب بازی بعدشم میگی آب دریا خوب نیس تلخه. قربونت برم حرف زدنت محشره .نسبت به همسن و سالهات عالی حرف میزنی همه چیزی میگی خیلی قشنگ و شیرین حرف میزنی و اینو بیشتر مدیون بابا جونم که از وقتی نوزاد بودی کلی باهات حرف میزد و همه کلمات رو هم کامل و شیوا بهت میگف از روزی که نی نی بودی و عقو عقو میکردی بابا با حوصله باهات حرف میزد و همراهیت میکرد بعد تو بیشتر انرژی میگرفتی و صدات با جیغ و هیاهوی بیشتری همراه میشد و من عاشق این صحنه عشق پدر و دختری بودم.

یادش به خیر

دختر نازم خیلی بزرگ و باهوشتر شدی.

وقتی از شمال برگشتیم پروسه از پوشک گرفتنت رو شروع کردم. فکر میکردم خیلی سخت باشه ولی خدا رو شکر نسبت به میم گرفتن بسیار بسیار آسونتر بود. 

فقط 3روز اول خیلی سخت بود اصلا متوجه نمیشدی که جیش داری بعد دو یا سه روز یه کم که جیش میکردی بعد میگفتی جیش دارم خلاصه بعد یه هفته دیگه خانمی شدی واسه خودت کنترل ادرارت عالیه. وقتی میگی جیش دارم بهت میگم چشم مامان الان میریم خودت رو نگه دار مثلا اگه بیرون از خونه باشیم ممکنه 2 یا 3 دقیقه بکشه ولی شلوارتو خیس نمیکنی. شب ادراری هم که خدا رو شکر نداشتی از همون روز اول شبها پوشکت نکردم و اصلا هم تا صبح که بیدار بشی خیس نکرده بودی.

اوایل پی پی رو نگه میداشتی بعد میگفتی آخ دلم دلم من متوجه میشدم سریع میبردمت دسشوییی اما الان دیگه به موقعش خبر میدی.

راسی یه قصری داشتی گفتم این باشه واسه تو ساختمون یکی دیگه هم واسه توآلت واست خریدیم که هیچکدومو استفاده نکردی. دوست نداشتی روش بشینی . بهتر چون دوباره از قصری گرفتنت برنامه میخاست.

این روزا عاشق خرسی خانومت هسی همه جا باخودت میبریش یعنی حمام توآلت تخت موقع غذا خوردن خوابیدن تاب بازی مهمونی ...... همه جا.

جالبه کلی عروسک دیگه هم داری ولی نمدونم خرسی خانوم چی داره که اینقد عاشقشی راستی خرسی خانوم جزو سیسمونی شما نبوده عزیزم یادگاری مامانیه از روز تولدش تو دانشگاه اوووووه یادش بخیر.

وای دیانای نازم یعنی تو هم بزرگ میشی و از کنار من میری.....

قربون قد و بالات بره مامان ارزو میکنم سعادتمند بشی خوشبخت چه کنار مامان چه دور از مامان.

واقعا عاشقتم 

دختر شیرین زبون مامان همه عاشق حرف زدنت هسن. مخصوصا وقتی میگی خعلی بدی .... و بعد اسم طرف رو میاری. دست بزن اصلا نداری با بچه ها خیلی مهربونی پاک و معصوم گاهی تو خونه با اسم معصومه صدات میزنیم من و باباییی. آخه اوج معصومیت رو تو رفتار و حرفات میبینیم.

روزای اول که از شیر گرفته بودمت رو تاب خوابت میبرد. شبها هم باید بغلت میکردم راه میرفتم ولی الان واقعا بزرگ شدی میری رو تختت چندتا کتاب قصه میاری و یکی یکی میگی برام بخون . استعدادت تو شعر یاد گرفتن عالیه. الان ترانه اتل متل و یه توپ دارم قل قلیه و تپلویم تپلو و عمو زنجیر باف رو کامل بلدی تا 10 هم میشمری. 

نقاشی کشیدنم خیلی دوست داری احساس میکنم از کارهای هنری بیشتر خوشت میاد تا یه کم دیگه زمان بگذره تا استعدادت رو قشنگ بفهمیم انشالله.

هنوزم بغل غریبه ها نمیری و کلا بوس به کسی به جز کساییی که دلت بخاد نمیدی. خیلی خوشحالم که نه گفتن رو خوب بلدی . همیشه نگران بودم گفتن نه واست سخت باشه  و اینکه بین اسباب بازیهات یکی رو انتخاب میکنی خیلی دوست دارم. اینا نشونه استقلال توعه. شیطونیهایی که باعث اذیت و آزار کسی بشه خدا رو شکر انجام نمیدی همش مشغول دویدن و بازی هسی ولی نع بازیهاییی که با بدجنسی و آزار کسی تو رو شاد کنه. خدا رو شکر .

راستی چند وقت پیش هم عروسی دختر داییم رفتیم که به شما خیلی خوش گذشت و مدام یاد آوری میکنی که بازم میریم عروسی و تا یه ماشین میبینی که بوق بوق میکنه میگی عه ماشین عروس و ذوق میکنی و دست میزنی. 

راستی امروز از خواب پا شده بودی هی میگفتی بریم بیرون منم میخاستم باهات عشق بازی کنم بغلت میکردم و بالا پایینت میکردم ولی تو باز میگفتی بریم بیرون تا آخرش گفتی مامانی اعصاب منو خورد نکن بریم بیرون 

وای من همینطور هنگ کرده بودم عزیزم از کجا این حرف رو در آوردی قربونت برم خلاصه پایینت گذاشتم گفتم چشم دخترم بریم بیرون ببخشین.

یه بار دیگم واست گیر زده بودم میخاسیم بریم ددر تا درو قفل کردم بریم دیدم گیراتو باز کردی یه کوچولو عصبانی شدم گفتم اخه مامانی چرا باز کردی و تو دستت رو گذشتی رو بینیتو گفتی هیس مامانی هیس مامان جون داد نزن مامانی و باز اونجام من شوکه شدم و شرمنده .

گفتم چشم مامان داد نمیزنم که میگم اخه چرا باز کردی.

واست تو حمام با شامپو حباب درست میکنم کلی حباب و تو هم کلی کیف میکنی.هفته ای دو یا 3 بار میبریمت پارک دیگه تو سرسره بالارفتن حتی اون سرسره پیچی بزرگ خبره شدی تاب تاب عباسی هم که خیلی دوس داری.

اما هنوز میوه نمیخوری البتع این روزها از هندونه بدت نمیاد و یه کم میخوریش. خوابتم که هنوز دیر میخابی 

بیشتر کلمات کتاب صدآفرینو بلدی وقتی شکلشونو میبینی سریع میگی چیه. خمیر بازی واست خریدم خیلی خوشت اومد هی میاری میگی واسم نی نی جوجه و ... درست کن.  

از بازی با حیوونات هم خوشت میاد . بازی آشپزی و غذا دادن به نی نی هاتو هم خیلی دوست داری .

ماهی یه بار هم و گاهی دوبار میریم سیمرغ عاشق اونجاییی مخصوصا قطارش. و همیشه خونه میگی مامانی من زنبور دوست نداشتم قطارو دوست داشتم بازم میریم. و من کلی فدات میشم و میگم چشم اره عزیزم بازم میریم.

قربون دخمل گلم فعلا 

به خدا میسپارمت نازنینم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)