ديانا، دنياي مامان وبابا، ديانا، دنياي مامان وبابا، ، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

ديانا بامزه شيطون

روزت مبارک کودک من

1394/7/16 17:40
288 بازدید
اشتراک گذاری

بچه بودیم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم

 

بزرگ که شدیم بعضی ها رو هیچی بعضی هارو کم و بعضی ها رو بی نهایت دوست داریم .

بچه که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم...  اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم

کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود...

کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود...

بچه بودیم از آسمان باران می آمد ... بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!

بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن ... بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه

بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم ... بزرگ شدیم تو خلوت

بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست ... بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه

بچه که بودیم آرزومون بزرگ شدن بود ... بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم

بچه بودیم دوستیامون تا نداشت ... بزرگ که شدیم همه دوستیامون تا داره

 

بچه که بودیم، بچه بودیم
 
بزرگ که نشدیم هیچ؛ دیگه همون بچه هم نیستیم

 

 

 

 

 

دختر نازنین مامان روز کودک مبارک 

عزیز مامان از وقتی که از شیر گرفتمت دیگه ظهرها نمیخابی و منم دیگه نمتونم بیام وب.

عزیز دلم خیلی خانوم شدی و دقیقا مو به مو کارها و حرفهای منو تکرار میکنی و همون رفتاری که من باهات دارم رو با نی نی ها و عروسکات داری.

وحتی تک تک کلمات منو بهشون میگی. وای باید دقت کنم تا انشالله یه دسته گل تربیت کنم .خدا رو شکر تا الان که رفتارت خیلی خوب و عالی بوده .

هم با ادبی هم مهربونی و هم از دست زدن به وسایل و کارهای خطرناک دوری میکنی و اگه یه نی نی دیگه هم خاس کار بد یا خطرناک بکنه میگی عه دست نزن خطر داره.

هیچ نی نی رو اذیت نمکنی و اگه کسی خاست اذیتت کنه ازش دور میشی و میگی عه منو اذیت نکن دست بزن اصلا نداری خداروشکر.

خیلی از آهنگ و ناناییی خوشت میاد و همش دسته من یا باباییی رو میگیری تا باهات همراهی کنیم. کتاب قصه هم که عاشقشی و شبها حتمن باید واست بخونم و حتی گاهی بیش از یه ساعت.

از نقاشی کشیدن لذت میبری و دایره رو قشنگ میکشی تازگی یه ادمک هم کشیدی که یه سر داشت و دوتا پای دراز به زیر سرش وصل کردی و دوتا دست دراز هم به اطراف سرش  خیلی قشنگ شده بود عکسشو دارم بعدا واست میزارم.

از اشکال هندسی دایره و مثلث و مربع و ستاره و هلال ماه و نیم دایره و مستطیل رو قشنگ تو  مکعب هوش  میندازی و میشناسی.

جدیدا باباییی تو گوشیش یه برنامه قطار بازی ریخته که واقعا جالبه یه بازی آدمک داره که خودت مسلط شدی همه قسمتهای آدمک رو کامل میکنی اینجوری نگاه جزئی تری به کشیدن یه انسان رو پیدا میکنی.

بازی جورچینشم قشنگ بلدی.

خلاصه ما سعی میکنیم هم باهات بازی کنیم هم چیزی یاد بگیری انشالله موفق باشیم هر سه تا مون.

اهان استعدادت تو حفظ شعر واقعا عالیه چندتا شعر که از قبل بلد بودی تو پست قبلی نوشتم الانم عروسک قشنگ من قرمر پوشیده . یه دختر دارم تا نداره. الاکلنگ و تیشه... . تپلویم تپلو و یه روز آقا خرگوشه رو البته این اخری رو  نصفه نیمه بلدی.

گاهی هم وقتی خودم یه آهنگ میخونم آهنگای منوباهام همراهی میکنی.

خبلی به خودم وابسته هستی سه سالت که تموم بشه گاهی میزارمت کلاس بازی تا از مامانی یه چند ساعتی دور باشی هر چند این وابستگی رو خیلی دوست دارم و همیشه هم میگی من عاشق مامانممم و من کلی ذوق میکنم حتی وقتی یه کوچولو دعوات کنم و باهات حرف نزنم میای سمت خودم و سرتو کج میکتی و پهلوم وامیستی و منو بغل میکنی و یه بوس کوچولو به لبهای مامانی میدی دیگه دلم طاقت نمیاره منم محکم بغلت میکنم فدای مهربونیات.

راستی خیلی اهل گشت و گذاری کل بعدازظهر و تا شب اگه بیرون باشیم ساعت 12  شب که میایم خونه داریم لباس در میاریم تازه میپرسی مامانی کجا میخایم بریم و من و باباییی با این سوال تو هم تعجب میکنیم و هم خندمون میگیره میگم هیچ جا تو رختخواب.

تا الان بدون خمیر دندون مسواک میزدی جدیدا یه خمیردندون بچه گونه واست خریدیم البته زیاد خوشت نمیاد خیلی بد استفاده میکنی. دیروز یه چند تا کتاب قصه جدید واست خریدم که یکیش واسه مسواک زدنه و که قبل از مسواک زدنت باید قصشو واست بخونم.

راسی یه ماه پیش زوار امام رضا بودی مشدی دیانا.

این بار دوم بود میرفتی مشهد ولی امسال بزرگتر شده بودی همش میگفتی بریم مشهد میخام نماز بخونم از سفر راضی بودی خدا رو شکر مخصوصا از پله برقی و آسانسور و ریل برقی پارکینگ حرم. 

مشهد واست لوگو سطلی خریدم روز دختر کلی تو شهر خودمون گشتم ولی اون لوگوییی که تو ذهنم بود پیدا نکردم ولی مشهد واست خریدم هم نرمه هم اندازش متوسطه خیلی بازی باهاش رو دوست داری.

راستی روز دختر من برات یه ارگ خرگوشی و باباییی برات یه میکروفون خرید که ارگ رو میزاشتی رو پات و رو مبل میشستی و تو میکروفون میخوندی و با ارگ آهنگ میزدی خیلی دوس داشتم این کارت رو.

یه چند تا حیوون داشتی واسه امروزم من چندتا کتاب قصه و باباییی چند تا بسته حیوونای اهلی و وحشی واست خرید که بازی باهاشونو دوست داری.

یه کم خجالتی هسی مثلا کلی شعر بلدی ولی جلو همه کس نمخونی که امیدوارم کم کم خوب بشه. این روزها خونه پراز خورده کاغذ و دستمال کلنکس هس مدام کاغذ و دستمالها رو خورد میکنی و شکلهایی از خودت در میاری و میگی مثلا این پروانه است این جوجه است و.... منم برات کاغذ رنگی خریدم و با قیچی یه شکلهایی درست میکنم.

راستی کارتون مینا و دوستان و پاندای کونگ فوکار رو خیلی دوست داری. با هلیا هم خیلی دوستی و رابطت باهاش قشنگه.

حرف زدنت هم عالیه بلبل کوچولوی من.

دوستت دارم انشالله سالم باشی مامان جان

در پناه حق دخترم گلم

 

پسندها (1)

نظرات (0)