ديانا، دنياي مامان وبابا، ديانا، دنياي مامان وبابا، ، تا این لحظه: 11 سال و 8 روز سن داره

ديانا بامزه شيطون

يه دختر دارم شاه نداره....

    یه دختر دارم، شاه نداره       برایم ترانه می خواند ، کنار گوشم ،آنطور که گرمای نفسش آرامم کند و من امروز برای تو می خوانم.       چشم هایت را باز کن ، تا با نگاه تو خورشید مجبور شود به زمین گرمای دو چندان ببخشد.دستانت را به من بده ، زندگی با حس ظریف سر انگشتانت ، زیباتر می شود. پیش از آمدنت دنیا هر چه بود و روزگار هر طور می گذشت ،حال دیگرفرقی نمی کند مهم این است که قدم هایت برکت و رحمت اند بر لحظه های امروز من.نمی توانم برایت نامی انتخاب کنم ، تو مجموع تمام خوبی های وعده داده شده ای برایم و من چقدر در مقابل دیدن اشک های تو ناتوانم.   حال ک...
15 شهريور 1393

يه دندون ديگه...

عزيز مامان چند روزيه يه دندون آسياب كوچولو سمت چپ بالا در آوردي ولي اذيتت ميكنه تب داري و ....   حالا 12 تا دندون داري...     شبها خيلي بد ميخوابي با اينكه تختت رو كنار تختمون چسبونديم نميدونم وقتي خوابي چطور متوجه ميشي گذاشتمت رو تخت خودت و دوباره غلت ميزني و مياي رو تخت مامان و بابا دقيقا عين تصاوير پايين....                                             ...
14 شهريور 1393

دياناي اين روزا

سلام دخمل گلم   الان مث يه فرشته ناز تو آغوش بابايي خوابيدي . چه صحنه زيبايي...خدا رو شكر...   اين روزا مدام دستتو ميگيري به تخت ، اپن، نرده و...  از همه جا ميري بالا...                   عاشق حمام و آب بازي تو وانتي...   مدام پاهاتو تو كفشاي ما ميكني و راه ميري و گاهي كفشها مياد رو همو تو ميافتي...       جديدا مكعبهاي رنگيو رو هم ميچيني البته تا 3 تاشونو و وقتي چهارمي رو ميزاري روش، مي افتند و تو عصباني ميشي پا ميشي و عين توپ شوتشون ميكني....   ...
6 شهريور 1393

روز دختر مبارك...

    دختر کــه بـاشــی... هزار بــار هــم کــه بگـویــد : دوستـــــــــــــــــــــت دارد ! باز هــم خواهــی پـرســـی : دوستم داری ؟ و تـه دلـــــــــت همیشــه خواهــد لرزید !   دختــر کــه بـاشــی هــرچقــدرهــم کـه زیبا بـاشــی نگران زیبـــاترهایــی میشــوی کـه شایــد عاشــقش شوند ! هــر وقت کــه صدایت میکند: خوشــــ♥ـــــگلم خــدا را شکــر میکنــی کــه درچشمــان او زیبایــی ! دســـــــت خـودت نیست!   دختر کــه بـاشــی همـــه ی دیوانگی هــای عالــم را بـــــــــلدی ...       دختر ميگن چشم وچراغ خونه س...
6 شهريور 1393

آرزوي ماماني واسه دختر نازش...

  دياناي نازنينم....       آرزوي خورشيد کافي براي تو مي‌کنم که افکارت را روشن نگاه دارد بدون  توجه    به اينکه روز چقدر تيره است.     آرزوي باران کافي براي تو مي‌کنم که زيبايي بيشتري به روز آفتابيت بدهد .   آرزوي شادي کافي براي تو مي‌کنم که روحت را زنده و ابدي نگاه دارد .   آرزوي رنج کافي براي تو مي‌کنم که کوچکترين خوشي‌ها به بزرگترينها تبديل شوند .   آرزوي بدست آوردن کافي براي تو مي&zw...
4 شهريور 1393

دياناي اين روزا...

    دياناي نازنينم        زندگي کن و لبخند بزن     به خاطر آنهايي که با لبخندت زندگي مي کنن     از نفست آرام مي گيرند     و به اميدت زنده هستن       عزيز مامان چند روز ديگه 1 سال و سه ماه و نيمه ميشي. دختر گلم هنوز غذا خوب نميخوري. ميوه هم كه اصلا. كوچولوتر كه بودي همراه قطره آهن به زور بهت آب سيب ميدادم ولي چند ماهي بود مقاومت ميكردي ميداديش بيرون يا حالت بد ميشد . دندوناتم يه كم سياه شده بود واسه همين...
27 مرداد 1393

يه حادثه...

  ديروز يه اتفاق خيلي بد تو تهران افتاد.   يه هواپيما سقوط كرد و كلي آدم  بي گناه رفتند پيش خدا. يكيشون يه ني ني وبلاگي بود.   آوينا كاظمي همراه مامان و باباش رفتند تو آسمونا.   خيلي ناراحت شديم. خدا به خونوادشون صبر بده.   يعني ديگه كسي نيست واسه آوينايي كه نيست پست بزاره. چه غم انگيزه اين اتفاقات بد .   http://avina2011.niniweblog.com     اينا عكساي آويناي عزيز تو سفر به شهر ما ( كاشان)  هست....               ...
20 مرداد 1393