ديانا، دنياي مامان وبابا، ديانا، دنياي مامان وبابا، ، تا این لحظه: 11 سال و 8 روز سن داره

ديانا بامزه شيطون

یک روز غمگین

1393/3/13 11:04
283 بازدید
اشتراک گذاری

 وقتي ابرها مياد جلو خورشيد، وقتي روزه ولي آسمون تاريكه، ‌دل آدم ميگيره. ياد غمهاش ميافته، يه اتفاق خوبش اينه كه آدم

ياد خدا ميافته.......

 

امروز يكي از اون روزاست...

 

 

 

 

گفتم خدایا از همه دلگیرم.
 

گفت: حتی از من؟
 


گفتم: نگران روزیم. 
 

گفت: آن با من.
 


گفتم:خیلی تنهایم. 
 

گفت: تنهاتر ازمن؟
 


گفتم: درون قلبم خالیست. 
 

گفت:پرش کن از عشق من.
 


گفتم: دست نیاز دارم. 
 

گفت: بگیر دست من.
 


گفتم: از تو خیلی دورم. 
 

گفت: من از تو نه!
 


گفتم: آخر چگونه آرام گیرم؟ 
 

گفت: با یاد من.
 


گفتم: با این همه مشکل چه کنم؟ 
 

گفت: توکل به من.
 


گفتم: هیچ کس کنارم نمانده! 
 

گفت: به جز من!
 


گفتم: خدایا چرا اینقدر میگویی من؟ 
 

گفت: چون من از تو هستم و تو از من

 



 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)