دياناي امروز
نازنين مامان از وقتي روي زمين به تنهايي ميتوني قدم برداري، مسئوليت مامان و بابا واسه نگهداريت بيشتر شده و چشمامون واسه دنبال كردن مسيرت بازتر.
عزيزم خيلي شيطونتر شدي، مدام ميخواي بدوي و هرچه سريعتر به هدفت برسي و گاهي هم مي افتي و مرواريداي قشنگت سرازير ميشن.
كلمات جديدي كه ميگي:
الا اكبر ( موقعي كه مهر نماز رو برميداري)
يا ايي ( موقعي كه ميخواي بلند بشي)
گوووول (وقتي كه توپت رو شوت ميكني)
گبه (وقتي لوسي ميبيني و يه صداي خ خ خ خ خ از ته گلوت در مياري)
ديگه قشنگ مياي جلو و بوس ميكني.
وقتي ميگيم كفشتو بيار بريم دده، سريع ميدوي و مياريش.
توپ و ني ني ام خيلي قشنگ تشخيص ميدي و برميداريش.
عاشق تلفن و موبايلي و مدام كنار گوشت نگه ميداري و ميگي : كيه؟؟؟؟
و اما چيزي كه من و بابايي رو نگران ميكنه اينه كه وقتي بهت ميگن بريم دده همراه همه ميخواي بري و جيغ كه بايد منو ببرين. اي دخمل بي وفا......
اينم اولين كفشي كه بابايي واسه راه افتادنت خريد