گامهاي اول...
از زمين خوردن نترس
با هر قدم لرزونت دل من هم ميلرزه، با هر بار تلو تلو خوردنت قلب من هم از جا كنده ميشه
از ترس افتادنت
از ترس آسيب ديدنت
از ترس ترسيدنت
اما تو نترس عزيزم، قدم پشت قدم بردار و به طرفم بيا، كه دستهايي باز كمي اون طرفتر، فقط چند قدم جلوتر منتظر به آغوش كشيدنت ايستادن.
بار اول نيست كه اين استقامت و اطمينان رو تو چشمات ميبينم
بار اول نيست كه اينهمه پشتكار رو تحسين ميكنم
پس از زمين خوردن نترس و قدم بردار.
اين گامهاي طلايي اولين درس زندگي رو بهت ميدن، از زمين خوردن نترس
قدم بردار و جلو بيا، زمين بخور و دوباره بلند شو
نترس كه بعد از هر بار زمين خوردن، دوباره مطمئن تر و محكمتر بلند ميشي و مي ايستي، شك نكن.
عاشق راه رفتنتم...
خودتم كه مدام ميخواي راه بري، نميدونم خسته نميشي. وقتي توپتو ميبيني دنبالش ميكني، شوت ميكني، ميافتي و دوباره بلند ميشي. و تكرار و تكرار.... چه پشتكار عجيبي!!!!
تولدت كه خاله جون واست خونه عزيز جون گرفت...
مرسي خاله جون...
اينجا اداي همه كه دارن فوت كردنو يادت ميدن در مياري...
قربون لبات بره مامان