ديانا، دنياي مامان وبابا، ديانا، دنياي مامان وبابا، ، تا این لحظه: 11 سال و 9 روز سن داره

ديانا بامزه شيطون

پنج وارونه...

  پنج وارونه چه معنا دارد ؟!   خواهر کوچکم از من پرسید من به او خندیدم کمی آزرده و حیرت زده گفت روی دیوار و درختان دیدم   باز هم خندیدم گفت دیروز خودم دیدم مهران پسر همسایه پنج وارونه به مینو میداد آنقَدَر خنده برم داشت که طفلک ترسید بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم بعدها وقتی غم سقف کوتاه دلت را خم کرد بی گمان می فهمی - پنج وارونه چه معنا دارد     دخترم جالب بودش. نوشتم تا تو هم وقتي بزرگ شدي بخندي....     اين روزا بازي با مكعب هوش رو دوست داري. البته هر شكل هندسي رو از جاي مخصوص خودش نمي اند...
11 مهر 1393

عشق...

  گیله مرد میگفت : دل دادن به گوش دادنه ؛ نمیشه خود رو دلداده کسی دونست، ولی گوش به حرفهاش نداد ، ( البته گوش دادنی که عمل در پی داشته باشه ) روی تکه ای کاغذ عکس یک قلب رو کشید.   پرسید : میتونی بگی این چیه ؟ با تعجب گفتم : این شکل یک قلب و علامت عشقه !   کاغذ رو از وسط تا زد و گفت : عشق از دو گوش تشکیل شده ؛ میدونی یعنی چی ؟ نمیشه ادعای خداپرستی و عشق به خدا داشت ولی یک گوش ات به خدا باشه و گوش دیگرت به غیر خدا ... کاغذ رو به دستم داد و رفت ...     ...
9 مهر 1393

بازي كن كودك نازم...

    اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم ، به جای آن که انگشت اشاره ام را به سوی او بگیرم ، در کنارش می نشستم ، انگشتهایم را در رنگ فرو می بردم و با او نقاشی می کردم .   اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم، بیشتر از انکه به ساعتم نگاه کنم به او نگاه می کردم . اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم، از جدی بودن دست بر می داشتم و بازی را جدی می گرفتم . با او در مزارع می دویدم و به ستارگان خیره می شدم. کمتر سخت می گرفتم و بیشتر تاییدش می کردم .   بیشتر از آنکه عشق به قدرت را یادش بدهم، قدرت عشق را یادش می دادم. بیشتر در آغوشش ...
6 مهر 1393

بوسه دختر...

    دخترکی موقع خواب سخت پاپیچ پدر بود و از او می پرسید: زندگی چیست؟ پدرش از سر بی صبری گفت: زندگی یعنی :عشق دخترک با سر پر شوری گفت: عشق را معنی کن! پدرش داد جواب: بوسه ی گرم تو بر گونه ی من دخترک خنده برآورد ز شوق گونه های پدرش را بوسید زان سپس گفت: پدر ... عشق اگر بوسه بود... بوسه هایم همه تقدیم تو باد     ...
4 مهر 1393

ادامه دياناي اين روزا...

  بعضی وقــت ها ...     تنها چیزی که آدم تو زندگیش میخواد   برای زنـــــــده بودن   برای نفس کشیدن   برای عشق ورزیدن   برای خوابیــــــــــدن   برای بیـــــدار شدن فقــــــط یه بهــــــــونه است و       " تــــــــــ♥ــــــــو "       قشـــــــنگ ترین بهـــــــونه من   برای زندگی هستی ديانا دختر نازم ♥       عزيز مامان پريروز ديگه نذاشتي نوشتن ازت رو ادامه بدم نور قرمز موس تو رو تحريك ميكنه...
3 مهر 1393

دياناي اين روزا...

  عزيز دلم تقريبا 15 روز ديگه يكسال و 5 ماهه ميشي . زماني به واكسن 1/5 سالگيت نمونده و به شدت نگرانيهاي مامان واسه اون روز.   دختر گلم خيلي قشنگ كلمه هاي خودتو كنار هم ميزاري و يه جمله ميگي. همه عاشق اين جمله هاي تواند كه با هيجان بيان ميكني و فقط خودت معنيشون رو ميفهمي... نانا داني او د ري و....   با اينكه نميفهميم چي ميگي اونقدر شيرين ميگي كه همه ميگن خوب بعد چي شد؟ و دوباره تو ادامه ميدي. بعدم براي اثبات حرفات دستمونو ميگيري و ميبري به طرفي كه هدف صحبتته...   ني ني، تاب تاب ايي، عمو ايي، بيا ، كو؟ رو قشنگ ميگي... وقتي صورتت رو ميشورم بعد ميگم ديانا دست و صورتت رو خشك كن، خود...
1 مهر 1393

به ياد ايام قديم....

  اولین روز دبستان بازگرد  // کودکی ها ، شاد و خندان بازگرد باز گردای خاطرات کودکی//بر سواراسب های چوبکی   خاطرات کودکی زیباترند//یادگاران کهن مانا ترند درس های سال اول ساده بود //آب را بابا به سارا داده بود   درس پند آموزروباه وخروس//روبه مکارودزدوچاپلوس روزمهمانی کوکب خانم است//سفره پرازبوی نان گندم است   کاکلی گنجشککی باهوش بود //فیل نادانی برایش موش بود با وجود سوزوسرمای شدید//ریزعلی پیراهن ازتن می درید   تا درون نیمکت جا می شدیم//ما پرازتصمیم کبری می شدیم پاک کن هایی ز پاکی داشتیم //یک تراش سرخ لاکی داشتیم   کیفمان چفتی به رنگ زرد ...
1 مهر 1393

500 روزگي...

      دخترم ، آن روز که درهنگامه یاس و حریر و هلهله به آشیانی زیبا کوچیدیم......  آنروز که تصویری از حضور رنگین تودر میان نبود.....   خیال بودنت لحظه هایمان را به سمت عاشقانه ها می برد. وآنروز که آهنگ اولین گریه ات زیباترین نوای زندگیمان را ساخت، بیرنگ شدیم و تمامی رنگهایمان را به تو بخشیدیم.... دلبندم، ما پلی شدیم برای عبور تو از نردبان زندگی و تو....   ای تمامی هر چه خوشبختی است ردپای رنگین کوچکت از بطن وجودمان ، تا آسمان ، تا خورشید ، تا آنچه میخواهیم و میخواهی زیباترین تصویری است که ما را وا میدارد تا تنها به تو بیندیشیم و دیگر ه...
27 شهريور 1393

ترانه دوست داشتني مامان...

  اينم متن ترانه تايتانيك كه همراه ماماني به زبون خودت با يه حس قشنگ زمزمه ميكني...       Every night in my dreams. I see you. I feel you              هر شب در رویاهایم تو را می بینم و احساس ات می کنم That is how I know you go on               و احساس می کنم تو هم همین احساس را داری Far across the distance and spaces between us              &...
24 شهريور 1393

تولد 3 سالگي آوينا...

    آوينا جان تولدت مبارك   http://avina2011.niniweblog.com/   با اينكه ازت هيچ شناختي نداشتم ولي هر روز به يادتم. به ياد تو و بابا و مامان عزيزت.     مطمئنم تو بهشت بهتون خوش ميگذره. اما واقعا جاتون كنار ما بنده هاي زميني خاليه.....     روحتان شاد....     ...
24 شهريور 1393